![]() |
شجریان می گوید در بیست و پنج سالی که از انقلاب می گذرد حتی یک سالن که مناسب کنسرت باشد ساخته نشده است |
هفت سال بعد از آنکه محمد رضا شجریان پرآوازه ترین صدای موسیقی اصیل ایران به اعتراض از برگزاری کنسرت در داخل کشور خودداری می کند و کمتر در مجامع عمومی ظاهر می شود و مصاحبه می کند، روزنامه همشهری در مصاحبه ای راز قهر و گلایه وی را باز کرده است.
شجریان که از چهل سال پیش و به دنبال آموختن موسیقی در محضر استادان بزرگ موسیقی اصیل با نام مستعار سیاوش در برنامه گلهای رادیو به صدا درآمد در همه این سالها با فعالیت گسترده خود موسیقی اصیل ایران را نمایندگی کرده است.
وی به علیرضا پورامید و ابوالحسن مختاباد که از سوی روزنامه هشمهری به باغ بزرگ او در شصت کیلومتری غرب تهران رفته بودند گفته است اخباری که درباره برگزاری کنسرتهای او در داخل کشور منتشر می شود درست نیست و برای بازار گرمی است.
شجریان توضیح داده که از سال ۷۵ به بعد که کنسرتهایش به بهانه های مختلف تعطیل شد تصمیم گرفت دیگر در ایران کنسرتی اجرا نکند، چون به اعتقاد او رفتاری که با مردم تشنه و علاقمند این برنامه ها می شود بسیار توهین آمیز است.
او برای نمونه اشاره کرده که در بیست و پنج سالی که از انقلاب می گذرد حتی یک سالن کنسرت که برای موسیقی مناسب باشد در سرتاسر ایران با این همه ثروتی که دارد ساخته نشده و به کسی هم به فکر ساختن آن نیست.
این استاد رشته آواز که نواهای او در سراسر جهان پخش است در سخن گلایه آمیز خود حتی از کار در خانه موسیقی که خود از پایه گذارانش بود هم سرباز زده است و علتش را چنین می گوید:
"هرگز نمی گذارند خانه موسیقی مستقل عمل کند، هر کار کنیم باز وزارت ارشاد سرور ما خواهد بود، وانگهی در مملکتی که برای کنسرت موسیقی کلاسیک و متین ایرانی این همه آزار و اذیت روا می دارند خانه موسیقی چه معنایی می تواند داشته باشد؟ من نمی توانم این همه خوشباور باشم".
محمد رضا شجریان در دوران پادشاهی و در اعتراض به پخش آنچه او موسیقی مبتذل و حرامزاده و بی بنیان می خواند همکاری خود را با رادیو تلویزیون قطع کرد و تنها در روزهای انقلاب این همکاری را با اشعار و ترانه های انقلابی از سرگرفت.
وی با وجود چنین سابقه ای برخورد با صدا و سیمای جمهوری اسلامی را در پیش گرفت و از هفت سال پیش پخش صدای خود را از رادیو و تلویزیون ممنوع کرد.
او علت ممنوع کردن پخش آثار خود از صداو سیما را بزرگتر از آن می بیند که به صدای خودش و به موسیقی محدود شود و معتقد است: "در دنیا نمی بینید که رادیو تلویزیونهایشان دولتی باشند؛ همگی خصوصی و آزاد و منعکس کننده نظرات، انتقادات و ایرادات و گاه شکایات مردم از عملکرد سازمانهای دولتی و وزارتخانه ها و حتی شخص رئیس جمهورند ولی اینجا صددرصد دولتی و تابع است".
شجریان به گلایه می گوید راضی نیست که صدایش گاهگاه از صدا و سیما پخش می شود چرا که همیشه خواسته صدایش صدای سروشهای وجدان پاک مردم باشد اما...
"اما همان گونه که تا به حال دیده اید در سوء استفاده از نامها و برنامه ها با تردستی برای اعتباردادن به برنامه هایشان و به کرسی نشاندن نظرات و باورهای خودشان، جسارت را از حد تصور گذرانده اند".
در گزارش بیشتری درباره علت قهرکردن خود می گوید اغلب بعد از گذراندن همه مراحل مجوز کنسرت از وزارت ارشاد و نیروی انتظامی و حراست و اماکن و غیره، بهانه ای می تراشند و کنسرت را تعطیل می کنند: "یک دفعه نیروی انتظامی وارد عمل می شود که دستور است و باید زن و مرد جدا باشند و همان نظم نیمبند برگزارکنندگان را هم به هم می زنند".
در کلام استادی که سال پیش بیماری سختی را پشت سرگذاشت، رنجش هویداست وقتی به یاد می آورد: "در دو بار هم که بار آخرش پنج شب کنسرت برای کمک به کودکان سرطانی بود و با گذراندن تمام مراحل مجوز گرفتن و آماده کردن سالن و چاپ پوستر و بلیط و توزیع بلیط، درست دو روز قبل ازبرنامه از اجرای آن جلوگیری کردند".
و سخن آخر او: "والا من از خودم و وجدان هنری ام خجالت می کشم که دیگر در مملکت خودم کنسرت نمی گذارم و آواز نمی خوانم؛ با تمام اشتیاق و گلایه ای که مردم از من دارند".
محمد رضا شجریان روز سیزدهم اکتبر به اتفاق حسین علیزاده، کیهان کلهر و پسرش همایون شجریان در کوئین الیزابت هال لندن کنسرتی اجرا خواهد کرد که لابد مانند همه سالهای گذشته نوار آن بلافاصله در ایران پخش می شود و مردم از آن درمی یابند که صدای آشنای آنان هنوز می خواند.
|
![]() |
![]() |
شجریان سال ها در ایران کنسرت اجرا نکرده بود |
محمدرضا شجریان پس از سال ها برای مردم و به خاطر مردم خواند. آن هم چه خواندنی !
چند سال بود به دلایلی که هرگز گفته نشده، به بهانه های مختلف از اجرای برنامه های او در داخل کشور ممانعت می شد. پس از زلزله دهشتبار پنجم دی در بم، شجریان اعلام کرد به نفع مردم بم خواهد خواند و خواند.
این کنسرت به مدت سه شب پی در پی از بیست و چهارم تا بیست و ششم دی در تالار بزرگ کشور واقع در ساختمان وزارت کشور ایران برگزار شد.
با توجه به وسعت و ظرفیت ۳۰۰۰ نفری تالار قیمت بلیت ها از نه هزار تا سی هزار تومان بود. در سه روزی که بلیت به فروش می رسید، از صبح زود صف های طولانی در برابر مراکز فروش بلیت تشکیل می شد. به رغم اینکه برای جلوگیری از ورود بلیت به بازار سیاه تمهیداتی اندیشیده شده بود و به هیچ کس بیش از دو بلیت فروخته نمی شد، اما دلال ها موفق شدند قیمت بلیت را در بازار سیاه در مواردی تا صد و پنجاه هزارتومان بالا ببرند.
در طول برگزاری کنسرت ها، تعداد زیادی مامور انتظامی و یک ماشین آتش نشانی با راننده و در محوطه بیرونی تالار ایستاده بودند.
پس زمینه صحنه با نمای ویران و کاهگلی ارگ بم تزیین شده بود و شجریان و ارکسترش بر تلی از خشت و خاک نشسته و برنامه اجرا کردند.
پیش از آغاز برنامه متنی که شجریان در باره بم و بازماندگانش نوشته بود، با صدای خودش پخش شد. قسمتی از گفتار چنین بود : « ... آنها که فرصت یگانه زندگی را باختند، قربانی غفلت همه ما شدند، هم از این روست که باید یادشان را زنده نگه داریم تا دیگر بار جامعه ما شاهد قربانیانی چنین بی شمار و گسترده نباشد. اکنون باید توان زاری خود را به نیروی زندگی بدل کنیم و امید را برای آنان که مانده اند، ارمغان آوریم . کودکانی که وجودشان سرچشمه شادی و سبکباری زندگی است، فردایی روشن را چشم در چشم ما دوخته اند. ایران آینده را کودکان امروز می سازند. دوستشان بداریم.»
این متن با جمله « خاک پای ملت ایران محمد رضا شجریان » به پایان می رسید.
شجریان را بزرگان موسیقی سنتی ایران، حسین علیزاده و کیهان کلهر با تار و کمانچه همراهی می کردند و همایون شجریان نیز هم تنبک می زد و هم در خواندن بعضی قسمت ها با پدرش همکاری می کرد.
دربخش نخست شعر مشهور مولانا «بی همگان به سر شود» در دستگاه نوا و گوشه نهفت توسط این گروه اجرا شد.
سپس با کمانچه نوازی گوش نواز کیهان کلهر آواز کرد بیات با غزلی از هوشنگ ابتهاج توسط استاد شجریان اجرا شد.
بعد استاد دوبیتی هایی از باباطاهر را در کرد بیات و در آخر تصنیف « بی همگان به سر شود » را در دستگاه نوا خواند. در بعضی موارد آواز یا تصنیف دوصدایی خوانده می شد و در قسمت هایی همایون شجریان یک لحظه بعد از استاد می خواند و به نظر می رسید که صدای دوم پژواک صدای اول است. این سبک از اجرا که بسیار جذاب بود، برای نخستین بار در ایران اجرا می شد.
![]() |
|
![]() |
قسمت دوم با قطعه ای از ساخته های علیزاده در دستگاه راست پنجگاه و شعر سعدی آغاز شد.
سپس تصنیف دلنشین « سمن بویان»، ساخته کیهان کلهر اجرا شد و بعد شعر معروف حافظ ، از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت / عجب که رنگ گلی ماند و عطر نسترنی / ... به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند / چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی / در گوشه نی ریز و با صدایی در اوج خوانده شد.
پس از آن طبق برنامه نوبت چهار مضراب دشتی ساخته علیزاده و تصنیف « فریاد» با شعری از اخوان ثالث بود. شنیدن این تصنیف که در اوج و در قسمت هایی دوصدایی اجرا می شد، روح و روان آدمی را تکان می داد.
بعد یک هم آوازی در قرائی با دوبیتی های بابا طاهر و در آخر تصنیف « بوسه های باران» ساخته علیزاده با شعر شفیعی کدکنی خوانده شد.
پس از پایان برنامه حاضران به احترام شجریان برخاستند و دقایق متمادی او و گروهش را تشویق کردند. جمعی از جوانان به نزدیک صحنه رفتند و ضمن تشویق از استاد می خواستند تا تصنیف « مرغ سحر » را بخواند. و استاد خواند. چه خواندنی.
جوانان دست هایشان را بالای سر برده و با حرکاتی آرام به طرفین حرکت می دادند. شجریان با اشاره دست از آنها خواست تا با او و همایون بخوانند و لحظاتی بعد جمعیت حاضر در تالار هم صدا با استاد می خواندند. و البته در میان آن همه صدا، صدای شجریان به خوبی شنیده می شد. عجبا که این ملت هنوز با اشعار دوران مشروطیت درد خود را بیان می کند.
شجریان اعلام کرده با درآمد این کنسرت ها و آنچه که مردم به حساب او واریز کنند یک مکان فرهنگی در بم ساخته خواهد شد. می توان شهادت داد که هزینه هر آجر این بنا را مردم با عشق پرداخت کرده اند.
اگر روزگاری مورخی بخواهد تاریخ اجتماعی بیست و پنج سال گذشته را بنویسد، یکی از مستندات معتبر برای پی بردن به شرایطی که مردم در این مدت در آن زندگی کرده اند، مروری بر آثار محمدرضا شجریان خواهد بود. چرا که او همیشه از مردم و برای مردم خوانده است.
| ||||||||||
محمدرضا شجریان و پسرش همایون همراه با حسین علیزاده و کیهان کلهر پس از دو سال بار دیگر به لندن آمدند تا با اجرای آثاری از موسیقی سنتی ایرانی سفر هنری خود را به اروپا آغاز کنند.
این چهارتن در کنسرتی با عنوان "استادان موسیقی ایرانی"، یکشنبه شب (ششم نوامبر) در کلیسای سنت جان و سه شنبه شب در تالار ملکه الیزابت به اجرای برنامه پرداختند. این برنامه در دو قسمت برگزار شد که بخش نخست با تکنوازی تار حسین علیزاده در دستگاه چهارگاه آغاز گردید و سپس با پیوستن بقیه اعضای گروه به او با اجرای قطعات سازی و آوازی در مایه های بیات کرد و دشتی و شور ادامه یافت که شامل تصنیفها و آوازهایی با اشعاری از مولانا و عطار و حافظ می شد. بخش نخست برنامه با تصنیفی پایان یافت که شعر آن را محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و ادیب معاصر سروده بود. در بخش دوم برنامه نیز قطعاتی در بیات ترک و افشاری نواخته و خوانده شد که اشعار آوازها و ترانه های این بخش هم از حافظ و سعدی و عطار بود اما این بخش نیز همچون بخش نخست با تصنیفی پایان یافت که روی سروده ای از یکی از شاعران نامدار معاصر ساخته شده بود و این بار کلام سهراب سپهری بود که در شبستان کلیسای سنت جان طنین انداز می شد: دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد؛ این ترانه نمونه دیگری بود از تلاش دیرینه موسیقیدانان ایرانی برای گنجاندن شعر نو پارسی در قالبهای کهن موسیقی ایرانی و با وجود اجرای قوی محمدرضا شجریان و همنوازانش، نشان داد که شعر نو و موسیقی کهن برای همجوشی در یکدیگر هنوز راه درازی در پیش دارند.
کنسرت استادان موسیقی ایرانی در لندن، نمونه ای بود از اجرای موسیقی اصیل ایرانی در سنتی ترین و قالبی ترین شکل خود و با پایبندی کامل به ردیف موسیقی ایرانی که همان گونه که از نام کنسرت بر می آمد و از اعضای ارکستر انتظار می رفت، در درجه کمال خود اجرا شد و استقبال مشتاقانه مخاطبان را همراه داشت. در تالار بزرگ کلیسای سنت جان حدود هفتصد نفر به تماشای هنرنمایی "استادان موسیقی ایرانی" نشستند که برای موسیقی سنتی ایرانی، آن هم در لندن رقم قابل توجهی است، هرچند شمار غیرایرانیان در میان جمعیت اندک بود و در میان ایرانیان نیز میانسالان اکثریت داشتند. اما اگر در این کنسرت به دنبال این بگردیم که به کارنامه هنری اعضای ارکستر چه افزوده است، به نتیجه چندانی نمی رسیم. در نوای تار حسین علیزاده آن طنین شاخص و منحصر به فرد که از تارنوازی صاحب سبک و نوپرداز انتظار می رفت شنیده نمی شد. علیزاده که زمانی چند زخمه او بر تار کافی بود تا صاحب صدا را به هر هنرجوی نوآموز تار بشناساند این بار صدایی که از سازش بر می خاست می توانست صدای ساز هر تارنواز زبردست دیگری باشد، نه لزوماً نوازنده ای که عنصر تکنیک را در تارنوازی به اوجی دست نیافتنی رسانده و "شورانگیز" و "ترکمن" از او شنیده شده باشد. سالها پیش حسین علیزاده هرگاه روی صحنه می رفت، در میان همنوازانش حرف اول را می زد اما این بار تارنوازی اش زیر سایه کمانچه نوازی کیهان کلهر جلوه چندانی نداشت. در مورد محمدرضا شجریان نیز هرچند خبری از سخنی تازه و حرفی نو در آواز ایرانی نبود اما ویژگی کنسرت را بیش از هر چیز دیگر می توان در همخوانی او با پسرش همایون سراغ کرد که علاوه بر نواختن تنبک پدر را در جایجای تصنیفها همراهی می کرد و بدون اغراق صدایش را در ترانه خوانی بزحمت می توان از پدر تشخیص داد.
همخوانی محمدرضا و همایون شجریان در تنظیم ترانه های برنامه برای ارکستر جایگاه قابل توجهی داشت و نشان می داد که اگر موسیقیدانان روی این شیوه از اجرای تصنیفهای ایرانی سرمایه گذاری بکنند می توانند باب تازه ای بسوی نوآوری در آوازخوانی و ترانه خوانی بازکنند. شاید باب این نوآوری را که دوستداران آواز ایرانی سالهاست از نبود آن نالانند بتوان در این ترفند یافت که در هماواییها به جای اینکه صدای یک خواننده پژواک دیگری باشد، همچون موسیقی غربی، دو خواننده نغمه ها را در فاصله های صدایی متفاوت از یکدیگر اجراکنند. صدای تلنگری کم جان و بسیار کوتاه و گذرا از این ترفند را در گوشه هایی از هماوایی محمدرضا و همایون شجریان در لندن می توان شنید. البته این را نباید از نظر دور داشت که استادان موسیقی ایرانی معمولاً کنسرتهای خود برای مخاطبان خارج از ایران را جولانگاه مناسبی برای نوآوری و بدعتگذاری نمی دانند و ترجیح می دهند که برگه های تازه خود را در داخل ایران و در حضور دیگر نام آوران موسیقی رو کنند و کنسرتهای خارج از کشور را صرف سیراب کردن تشنگی ایرانیان دور از وطن از نغمه های سرزمین پدری شان کنند. کنسرت "استادان موسیقی ایرانی" با از این لحاظ تجربه ای کاملاً موفق بود و اقبال ایرانیان لندن بسی بلندتر از ایرانیان در وطن مانده بود که به دلیل خودداری آقای شجریان از اجرای برنامه در تالارهای کشورش بندرت ممکن است تماشاچی اجرای موسیقی، آن هم با حضور نوازندگانی همچون حسین علیزاده و کیهان کلهر باشند. بارزترین شاهد استقبال جمعیت از این کنسرت این بود که تشویق آنان در پایان برنامه اعضای ارکستر را واداشت تا روی صحنه بمانند و ترانه ای قدیمی منسوب به علی اکبر شیدا را با اجرایی بسیار زیبا در مایه افشاری به مخاطبان تقدیم کنند. اگرچه در اجرای نخست گروه در لندن، انتخاب شبستان کلیسای سنت جان با وجود تمام شهرت و اهمیتی که در تالارهای موسیقی شهر دارد برای اجرای موسیقی سنتی ایرانی که نوازندگان و خوانندگانش معمولاً فروتنانه روی زمین می نشینند، انتخاب چندان مناسبی نبود و مسطح بودن تالار مانع از این شد که لذت بصری، آن گونه که باید لذت شنیداری را همراهی کند. |