|
![]() |
![]() |
شجریان سال ها در ایران کنسرت اجرا نکرده بود |
محمدرضا شجریان پس از سال ها برای مردم و به خاطر مردم خواند. آن هم چه خواندنی !
چند سال بود به دلایلی که هرگز گفته نشده، به بهانه های مختلف از اجرای برنامه های او در داخل کشور ممانعت می شد. پس از زلزله دهشتبار پنجم دی در بم، شجریان اعلام کرد به نفع مردم بم خواهد خواند و خواند.
این کنسرت به مدت سه شب پی در پی از بیست و چهارم تا بیست و ششم دی در تالار بزرگ کشور واقع در ساختمان وزارت کشور ایران برگزار شد.
با توجه به وسعت و ظرفیت ۳۰۰۰ نفری تالار قیمت بلیت ها از نه هزار تا سی هزار تومان بود. در سه روزی که بلیت به فروش می رسید، از صبح زود صف های طولانی در برابر مراکز فروش بلیت تشکیل می شد. به رغم اینکه برای جلوگیری از ورود بلیت به بازار سیاه تمهیداتی اندیشیده شده بود و به هیچ کس بیش از دو بلیت فروخته نمی شد، اما دلال ها موفق شدند قیمت بلیت را در بازار سیاه در مواردی تا صد و پنجاه هزارتومان بالا ببرند.
در طول برگزاری کنسرت ها، تعداد زیادی مامور انتظامی و یک ماشین آتش نشانی با راننده و در محوطه بیرونی تالار ایستاده بودند.
پس زمینه صحنه با نمای ویران و کاهگلی ارگ بم تزیین شده بود و شجریان و ارکسترش بر تلی از خشت و خاک نشسته و برنامه اجرا کردند.
پیش از آغاز برنامه متنی که شجریان در باره بم و بازماندگانش نوشته بود، با صدای خودش پخش شد. قسمتی از گفتار چنین بود : « ... آنها که فرصت یگانه زندگی را باختند، قربانی غفلت همه ما شدند، هم از این روست که باید یادشان را زنده نگه داریم تا دیگر بار جامعه ما شاهد قربانیانی چنین بی شمار و گسترده نباشد. اکنون باید توان زاری خود را به نیروی زندگی بدل کنیم و امید را برای آنان که مانده اند، ارمغان آوریم . کودکانی که وجودشان سرچشمه شادی و سبکباری زندگی است، فردایی روشن را چشم در چشم ما دوخته اند. ایران آینده را کودکان امروز می سازند. دوستشان بداریم.»
این متن با جمله « خاک پای ملت ایران محمد رضا شجریان » به پایان می رسید.
شجریان را بزرگان موسیقی سنتی ایران، حسین علیزاده و کیهان کلهر با تار و کمانچه همراهی می کردند و همایون شجریان نیز هم تنبک می زد و هم در خواندن بعضی قسمت ها با پدرش همکاری می کرد.
دربخش نخست شعر مشهور مولانا «بی همگان به سر شود» در دستگاه نوا و گوشه نهفت توسط این گروه اجرا شد.
سپس با کمانچه نوازی گوش نواز کیهان کلهر آواز کرد بیات با غزلی از هوشنگ ابتهاج توسط استاد شجریان اجرا شد.
بعد استاد دوبیتی هایی از باباطاهر را در کرد بیات و در آخر تصنیف « بی همگان به سر شود » را در دستگاه نوا خواند. در بعضی موارد آواز یا تصنیف دوصدایی خوانده می شد و در قسمت هایی همایون شجریان یک لحظه بعد از استاد می خواند و به نظر می رسید که صدای دوم پژواک صدای اول است. این سبک از اجرا که بسیار جذاب بود، برای نخستین بار در ایران اجرا می شد.
![]() |
|
![]() |
قسمت دوم با قطعه ای از ساخته های علیزاده در دستگاه راست پنجگاه و شعر سعدی آغاز شد.
سپس تصنیف دلنشین « سمن بویان»، ساخته کیهان کلهر اجرا شد و بعد شعر معروف حافظ ، از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت / عجب که رنگ گلی ماند و عطر نسترنی / ... به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند / چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی / در گوشه نی ریز و با صدایی در اوج خوانده شد.
پس از آن طبق برنامه نوبت چهار مضراب دشتی ساخته علیزاده و تصنیف « فریاد» با شعری از اخوان ثالث بود. شنیدن این تصنیف که در اوج و در قسمت هایی دوصدایی اجرا می شد، روح و روان آدمی را تکان می داد.
بعد یک هم آوازی در قرائی با دوبیتی های بابا طاهر و در آخر تصنیف « بوسه های باران» ساخته علیزاده با شعر شفیعی کدکنی خوانده شد.
پس از پایان برنامه حاضران به احترام شجریان برخاستند و دقایق متمادی او و گروهش را تشویق کردند. جمعی از جوانان به نزدیک صحنه رفتند و ضمن تشویق از استاد می خواستند تا تصنیف « مرغ سحر » را بخواند. و استاد خواند. چه خواندنی.
جوانان دست هایشان را بالای سر برده و با حرکاتی آرام به طرفین حرکت می دادند. شجریان با اشاره دست از آنها خواست تا با او و همایون بخوانند و لحظاتی بعد جمعیت حاضر در تالار هم صدا با استاد می خواندند. و البته در میان آن همه صدا، صدای شجریان به خوبی شنیده می شد. عجبا که این ملت هنوز با اشعار دوران مشروطیت درد خود را بیان می کند.
شجریان اعلام کرده با درآمد این کنسرت ها و آنچه که مردم به حساب او واریز کنند یک مکان فرهنگی در بم ساخته خواهد شد. می توان شهادت داد که هزینه هر آجر این بنا را مردم با عشق پرداخت کرده اند.
اگر روزگاری مورخی بخواهد تاریخ اجتماعی بیست و پنج سال گذشته را بنویسد، یکی از مستندات معتبر برای پی بردن به شرایطی که مردم در این مدت در آن زندگی کرده اند، مروری بر آثار محمدرضا شجریان خواهد بود. چرا که او همیشه از مردم و برای مردم خوانده است.
| ||||||||||
محمدرضا شجریان و پسرش همایون همراه با حسین علیزاده و کیهان کلهر پس از دو سال بار دیگر به لندن آمدند تا با اجرای آثاری از موسیقی سنتی ایرانی سفر هنری خود را به اروپا آغاز کنند.
این چهارتن در کنسرتی با عنوان "استادان موسیقی ایرانی"، یکشنبه شب (ششم نوامبر) در کلیسای سنت جان و سه شنبه شب در تالار ملکه الیزابت به اجرای برنامه پرداختند. این برنامه در دو قسمت برگزار شد که بخش نخست با تکنوازی تار حسین علیزاده در دستگاه چهارگاه آغاز گردید و سپس با پیوستن بقیه اعضای گروه به او با اجرای قطعات سازی و آوازی در مایه های بیات کرد و دشتی و شور ادامه یافت که شامل تصنیفها و آوازهایی با اشعاری از مولانا و عطار و حافظ می شد. بخش نخست برنامه با تصنیفی پایان یافت که شعر آن را محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و ادیب معاصر سروده بود. در بخش دوم برنامه نیز قطعاتی در بیات ترک و افشاری نواخته و خوانده شد که اشعار آوازها و ترانه های این بخش هم از حافظ و سعدی و عطار بود اما این بخش نیز همچون بخش نخست با تصنیفی پایان یافت که روی سروده ای از یکی از شاعران نامدار معاصر ساخته شده بود و این بار کلام سهراب سپهری بود که در شبستان کلیسای سنت جان طنین انداز می شد: دستی افشان تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد؛ این ترانه نمونه دیگری بود از تلاش دیرینه موسیقیدانان ایرانی برای گنجاندن شعر نو پارسی در قالبهای کهن موسیقی ایرانی و با وجود اجرای قوی محمدرضا شجریان و همنوازانش، نشان داد که شعر نو و موسیقی کهن برای همجوشی در یکدیگر هنوز راه درازی در پیش دارند.
کنسرت استادان موسیقی ایرانی در لندن، نمونه ای بود از اجرای موسیقی اصیل ایرانی در سنتی ترین و قالبی ترین شکل خود و با پایبندی کامل به ردیف موسیقی ایرانی که همان گونه که از نام کنسرت بر می آمد و از اعضای ارکستر انتظار می رفت، در درجه کمال خود اجرا شد و استقبال مشتاقانه مخاطبان را همراه داشت. در تالار بزرگ کلیسای سنت جان حدود هفتصد نفر به تماشای هنرنمایی "استادان موسیقی ایرانی" نشستند که برای موسیقی سنتی ایرانی، آن هم در لندن رقم قابل توجهی است، هرچند شمار غیرایرانیان در میان جمعیت اندک بود و در میان ایرانیان نیز میانسالان اکثریت داشتند. اما اگر در این کنسرت به دنبال این بگردیم که به کارنامه هنری اعضای ارکستر چه افزوده است، به نتیجه چندانی نمی رسیم. در نوای تار حسین علیزاده آن طنین شاخص و منحصر به فرد که از تارنوازی صاحب سبک و نوپرداز انتظار می رفت شنیده نمی شد. علیزاده که زمانی چند زخمه او بر تار کافی بود تا صاحب صدا را به هر هنرجوی نوآموز تار بشناساند این بار صدایی که از سازش بر می خاست می توانست صدای ساز هر تارنواز زبردست دیگری باشد، نه لزوماً نوازنده ای که عنصر تکنیک را در تارنوازی به اوجی دست نیافتنی رسانده و "شورانگیز" و "ترکمن" از او شنیده شده باشد. سالها پیش حسین علیزاده هرگاه روی صحنه می رفت، در میان همنوازانش حرف اول را می زد اما این بار تارنوازی اش زیر سایه کمانچه نوازی کیهان کلهر جلوه چندانی نداشت. در مورد محمدرضا شجریان نیز هرچند خبری از سخنی تازه و حرفی نو در آواز ایرانی نبود اما ویژگی کنسرت را بیش از هر چیز دیگر می توان در همخوانی او با پسرش همایون سراغ کرد که علاوه بر نواختن تنبک پدر را در جایجای تصنیفها همراهی می کرد و بدون اغراق صدایش را در ترانه خوانی بزحمت می توان از پدر تشخیص داد.
همخوانی محمدرضا و همایون شجریان در تنظیم ترانه های برنامه برای ارکستر جایگاه قابل توجهی داشت و نشان می داد که اگر موسیقیدانان روی این شیوه از اجرای تصنیفهای ایرانی سرمایه گذاری بکنند می توانند باب تازه ای بسوی نوآوری در آوازخوانی و ترانه خوانی بازکنند. شاید باب این نوآوری را که دوستداران آواز ایرانی سالهاست از نبود آن نالانند بتوان در این ترفند یافت که در هماواییها به جای اینکه صدای یک خواننده پژواک دیگری باشد، همچون موسیقی غربی، دو خواننده نغمه ها را در فاصله های صدایی متفاوت از یکدیگر اجراکنند. صدای تلنگری کم جان و بسیار کوتاه و گذرا از این ترفند را در گوشه هایی از هماوایی محمدرضا و همایون شجریان در لندن می توان شنید. البته این را نباید از نظر دور داشت که استادان موسیقی ایرانی معمولاً کنسرتهای خود برای مخاطبان خارج از ایران را جولانگاه مناسبی برای نوآوری و بدعتگذاری نمی دانند و ترجیح می دهند که برگه های تازه خود را در داخل ایران و در حضور دیگر نام آوران موسیقی رو کنند و کنسرتهای خارج از کشور را صرف سیراب کردن تشنگی ایرانیان دور از وطن از نغمه های سرزمین پدری شان کنند. کنسرت "استادان موسیقی ایرانی" با از این لحاظ تجربه ای کاملاً موفق بود و اقبال ایرانیان لندن بسی بلندتر از ایرانیان در وطن مانده بود که به دلیل خودداری آقای شجریان از اجرای برنامه در تالارهای کشورش بندرت ممکن است تماشاچی اجرای موسیقی، آن هم با حضور نوازندگانی همچون حسین علیزاده و کیهان کلهر باشند. بارزترین شاهد استقبال جمعیت از این کنسرت این بود که تشویق آنان در پایان برنامه اعضای ارکستر را واداشت تا روی صحنه بمانند و ترانه ای قدیمی منسوب به علی اکبر شیدا را با اجرایی بسیار زیبا در مایه افشاری به مخاطبان تقدیم کنند. اگرچه در اجرای نخست گروه در لندن، انتخاب شبستان کلیسای سنت جان با وجود تمام شهرت و اهمیتی که در تالارهای موسیقی شهر دارد برای اجرای موسیقی سنتی ایرانی که نوازندگان و خوانندگانش معمولاً فروتنانه روی زمین می نشینند، انتخاب چندان مناسبی نبود و مسطح بودن تالار مانع از این شد که لذت بصری، آن گونه که باید لذت شنیداری را همراهی کند. |
| ||||||||||
آلبوم جدید ریکی مارتین که همین اواخر بیرون اومد که با کارهای قبلیش خیلی متفاوته. ریکی مارتین سعی کرده با قراردادن آهنگهایی از فرهنگها و سبکهای متفاوت در این آلبوم، سلیقه های وسیع تری رو جلب کنه.
آلبوم لایف (Life) یا زندگی شامل 12 آهنگ با سبک های مختلفه از جمله هیپ هاپ، راک و پاپ. از بین این آهنگها "I don’t care" خیلی محبوب شده و حتی در حال حاضر برای چند هفته متوالی، در جدول پرفروشترین آهنگهای بریتانیا و آمریکا باقی مونده.
در آلبوم جدید ریکی مارتین، فقط دو آهنگ به زبان اسپانیایی وجود داره و بقیه اش به زبان انگلیسیه. در ضمن خود ریکی مارتین هم در نوشتن تمام آهنگها دست داشته. البته خوب شاید برای خانمها استعداد درخشان ریکی مارتین به اندازه قیافه و رقصش اهمیتی نداشته باشه!
ریکی مارتین کیه؟ Enrique Martin Morales که همه اون رو به اسم ریکی مارتین می شناسیم در شهر سن خوان در پورتوریکو به دنیا اومده و از بچگی در دنیای لاتین یک ستاره محسوب می شد. دلیلش هم این بود که ریکی مارتین عضو یک گروه پسرونه بود به اسم Monedu که کلی طرفدار داشته، ولی هیچکس اجازه نداشت بیشتر از سن 16 سالگی در این گروه کار کنه. بعد از جدایی از این گروه، ریکی مارتین مدتی در یک سریال تلویزیونی مشغول به کار بازیگری شد. معروفیت باعرضه موفق آهنگ Maria در سال 95، ریکی مارتین در سطح بین المللی حسابی معروف شد. تا اون موقع ریکی مارتین به لس آنجلس در امریکا مهاجرت کرده بود و در مجموعه تلویزیونی General Hospital بازی می کرد. ریکی مارتین در سال 1999 موفق به کسب جایزه گرمی شد و اجرای بی نظیر اون در این مراسم، باعث شد که فروش این آلبوم سر به آسمون بزنه.
تا سال 2000 و بعد از بردن جایزه گرمی صورت دوربین پسند ریکی مارتین در هر شبکه تلویزیونی و مجله و روزنامه دیده می شد. دیگه همه خواننده ها و دست اندر کارای موسیقی می خواستن با اون کار کنن. و در همین اثنا بود که Livin la vida loca در سال 99 بیرون اومد. این آهنگ پر فروشترین ترانه در تاریخ شرکت موسیقی کلمبیا رکوردز شد. تا اون زمان، ریکی مارتین دربرابر ستاره هایی مثل انریکه اگلزیاس، جنیفر لوپز و لوییز میگوئل به عنوان چهره اصلی موسیقی لاتین شناخته شده بود و آهنگهاش چه به زبان اسپانیایی چه انگلیسی، باب طمع همه شد. |